اوضاع سياسى ايران بسرعت چهارچوبهاى رايج فعاليت در خارج کشور را تحت تاثير قرار داد و ضرورت برپائى صف بنديهاى جديدى را تاکيد کرد. تلاش براى ايجاد ائتلافها و اتحادها در خارج کشور جديد نيست و در ميان طيفهاى مختلف در اپوزيسيون ايران وسيعا وجود داشته است. نکته اى که شايد همه روى آن کمابيش توافق دارند اين است که تجارب تاکنونى به نتيجه دلخواه و اهداف اعلام شده آن نرسيده است و بناگزير بعد از مدتى در متن تناقضات آن فروپاشيده است. اما تغيير شرايط سياسى در ايران و به ميدان آمدن ميليونى مردم٬ که دنيا و افکار عمومى را در ابعاد وسيعى متوجه ايران و سرنوشت سياسى آن کرده است٬ به موضوع ايجاد صفبنديهاى جديد اهميت اساسى ترى داده است.
در دوره اخير بار ديگر جنبش ملى اسلامى و جريانات متفرقه آن پشت مضحکه انتخابات رژيم بخط شدند. دولتها و رسانه ها و انواع نهادهاى نيمه دولتى و حقوق بشرى پشت همين جريان رفتند. هدف اينبود و هست که "جنبش سبز" با تمام متعلقات سياسى و فکريش بعنوان پرچمدار تحولات در ايران معرفى شود. هدف اينست که اعتراض مردم در ايران عليه حکومت اسلامى در چهارچوب جمهورى اسلامى و جناحى از آن قالب زده شود. جناح ديگر اپوزيسيون راست يعنى ناسيوناليسم پروغربى به شمول سلطنت طلبان٬ که در اين روند گيج ميزدند و خط روشنى نداشتند٬ گاهى در کنار سرنگونى طلبان و گاهى در کنار سبزها به جست و خيز مشغول بودند. پلاتفرم اين جريان برافراشتن پرچم سه رنگ٬ تاکيد بر تماميت ارضى٬ و سرود فاشيستى اى ايران بود. اين جريان بتدريج جاى خود را پيدا کرد و امروز عمدتا در ائتلافى با سبز در خارج کشور فعاليت ميکند. گرايشهاى ناسيوناليستى و قوم پرست در اپوزيسيون نيز کمابيش در همين صف قرار دارند. جهتگيريها و سياستهاى بنيادى سبزها اساس سياست و تحليل شان از روند اوضاع در ايران است و قبل از نمايش انتخابات رژيم به استقبال کروبى و موسوى رفته بودند.
در مقابل اين دو طيف٬ که گاه در مقابل هم و عمدتا در کنار هم ظاهر شدند٬ طيف ديگر اپوزيسيون سرنگونى طلب و اردوى چپ قرار دارد. سابقه اين طيف در مخالفت و مقابله با جمهورى اسلامى و حضورش در خارج کشور٬ و گسترش فعاليت آن بويژه از دوره دو خرداد به بعد٬ يک شاخص سياسى و يک تفاوت در اردوهاى اپوزيسيون ايران است. اساس هدف جريانات سرنگونى طلب و کمونيست و سوسياليست ممانعت از حضور علنى جمهورى اسلامى و نمايندگانش در خارج کشور٬ برچيدن سفارتخانه ها و مراکز شبه فرهنگى جمهورى اسلامى٬ و بيرون راندنش از خارج کشور بود. طيف سرنگونى طلب و اساسا چپها و سوسياليستها نيز دراين سالها کمابيش در مقابل جمهورى اسلامى متحد ظاهر شدند.
سابقه موضوع در دوره اخير
بعد از دوره اى رخوت در اپوزيسيون و کاهش فعاليتهاى آن بويژه عليه جمهورى اسلامى٬ در ماههاى قبل از مضحکه انتخابات رژيم تلاش کرد فضا را در خارج کشور عوض کند. جمهورى اسلامى از سوئد شروع کرد که تاريخا در آن بازنده بوده و بويژه هيچوقت نتوانسته است در استکهلم بصورت علنى کارى را پيش ببرد. اعزام "هيئت هاى کنسولى" سفارت جمهورى اسلامى به گوتنبرگ و بعد مالمو سوئد و تورنتوى کانادا از اولين اقدامات جمهورى اسلامى بود. اين اقدامات بطور مفتضحانه اى شکست خوردند. قرار بود اين اقدامات تنور مضحکه انتخابات در خارج کشور را گرم کند. روز نمايش انتخابات نيز همين سرنوشت را پيدا کرد. اين فعاليتها قبل از نمايش انتخابات در استکهلم توسط ستادى موقت و متشکل از نيروهاى سرنگونى طلب پيش رفت. بدنبال افتضاح انتصابات رژيم و رويدادهاى متعاقب آن که مردم بدرستى از فرصت بدست آمده استفاده کردند٬ اين نهاد موقت تلاش کرد که شکل پايدارترى بخود بدهد و نام خود را "ستاد حمايت از مبارزات مردم ايران" گذاشت. اين ستاد دربرگيرنده احزاب و سازمانهاى سياسى چپ و کمونيست٬ نهادهاى زنان٬ و فعالين مستقل چپ و کمونيست بود. احزاب چپى که عضو ستاد نبودند در يک هماهنگى مشروط در تظاهراتها و اعتراضها با ستاد قرار داشتند و در بيشتر تظاهراتهاى شهر استکهلم اين هماهنگى کمابيش وجود داشت.
تشکيل شورا٬ اهداف و سياستها
وضعيت ايران و تشديد قطب بندى سياسى در اپوزيسيون مسئله شکل دادن به يک نهاد پايدار و متکى به اصول و مبانى حداقلى را الزامى ميکرد. اولين اقدام ستاد برافراشتن پرچم سرخ در مقابل پرچم قطبهاى ديگر بود. پرچم سرخ بعنوان پرچم تاريخى جنبش طبقه کارگر و سوسياليسم معرفه اى بود که آينده متفاوتى را برخلاف آينده اسلامى و ناسيوناليستى جريانات ديگر اپوزيسيون به جامعه ارائه ميداد. بسرعت پرچم سرخ٬ آرم و نشانهاى سرخ٬ و دستبند سرخ به معرفه اين قطب و يک وجه تمايز عام آن تبديل شد. سرنگونى طلبان و مخالفين پايدار جمهورى اسلامى با پرچم سرخ کارگران در مقابل جنبشهاى دست راستى بصف شدند. فعاليت شان را متکى بر مجمع عمومى و مشارکت جمعى کردند و در مقابل توهمات ارتجاعى جريانات طرفدار يک جناح رژيم و طرفداران پنتاگون صف متمايزى را شکل دادند.
ستاد بدنبال تظاهراتهاى هر روزه و تشديد سرکوب در ايران تظاهراتى را در مقابل سفارت جمهورى اسلامى در استکهلم فراخوان داد که ميزان استقبال وسيع از آن ضرورت يک اقدام فراتر را در اذهان عمومى تاکيد ميکرد. در اينروز مخالفين عصبانى قتل و کشتار مردم در ايران بدنبال پرووکاسيون سفارتيها به لانه جاسوسى رژيم تعرض کردند. درب ورودى را شکستند و به داخل سفارتخانه رفتند. اوباش سفارتى با چماق و کارد و اسلحه به تقابل برخاستند و معترضين از زن ٧٠ ساله تا جوانان ١۶ ساله در اين تقابل آنها را سرجايشان نشاندند. اين خبر با سرعت و انفجارى در داخل و خارج کشور منتشر شد و بيش از ١٢٠ خبرگزارى از جمله رسانه هاى رژيم اسلامى آن را منعکس کردند. در يک کلام استکهلم و صف نيروهاى راديکال و سرنگونى طلب آن الگو و خطوط يک مبارزه واقعى عليه جمهورى اسلامى در خارج کشور را ترسيم کرد.
ستاد در ادامه فعاليتهاى خود در مجمع عمومى روز ۶ اوت ٢٠٠٩ نام خود را به "شوراى حمايت از مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران-استکهلم" تغيير داد. اين مجمع عمومى همينطور آئين نامه اى را به اتفاق آرا تصويب کرد که در آن اصول شورا٬ شيوه کار آن٬ چگونگى عضويت در آن٬ و ارگانهاى تشکيلات شورا ترسيم شده است. شورا نهادى فراحزبى است و اين چشم انداز را در مقابل خود قرار داده است که ظرف متشکل کننده ايرانيان آزاديخواه خارج کشور عليه جمهورى اسلامى و اردوى رنگارنگ راستى باشد که تلاش دارند به انحا مختلف خارج کشور را به پايگاه و پشت جبهه جمهورى اسلامى در داخل تبديل کنند. شورا هدفش ائتلاف سياسى و اتحاد تشکيلاتى سازمانهاى چپ و نيروهاى دربرگيرنده آن نيست. شورا ضمن برسميت شناسى استقلال هر عضو و جريانش در تمام سطوح٬ و ضمن بدست دادن الگوهائى که عضويت در آن متضمن هيچ نوع محدوديت و مخرج مشترک سياسى نيست٬ تلاش ميکند به قطبى سرخ و چپ و سکولار و آزاديخواه در مقابل قطبهاى راست طرفدار جمهورى اسلامى و سرمايه دارى شکل دهد. شورا در جدال سياسى ايران جانبدار است و در مقابل راه حلهاى ارتجاعى اسلامى و سرمايه دارى اپوزيسيون راست٬ خود را متعهد به تقويت مبارزات آزاديخواهانه و سوسياليستى و آلترناتيو کارگرى براى آينده جامعه ايران ميداند.
تلاشهاى مشابهى در کشورهاى ديگر از جمله در کانادا و آلمان و کشورهاى ديگر در جريان است. الگوى استکلهم از اينرو تاکنون عليرغم هر کمبودى موفق بوده است که خود را به چهارچوبهاى قديمى که عملا غير موثر بودن خود را نشان داده اند متکى نکرده است. اين شورا دنبال اتحاد چپ حول حداقل ها نيست. اين شورا هويت جريانات و افراد تشکيل دهنده اش را قلم نميگيرد. اين شورا دنبال پائين کشيدن پرچمهاى حزبى و گروهى نيست. اين شورا خود را به جمع کردن جريانات چپ و فعالين چپ محدود نکرده است و تلاش دارد تربيونى و ارگانى براى سازماندهى اعتراض توده اى ايرانيان آزاديخواه در خارج کشور باشد. اين شورا به الگوئى چپ و اجتماعى فکر ميکند نه الگوئى ائتلافى از جريانات چپ. ترديدى نيست در کنار همکارى و بحث پيرامون مسائل مبارزاتى٬ نزديکى و دورى فکرى و سياسى و سبک کارى نيز ممکن اند. اما اين شورا تلاش دارد براساس اصول اعلام شده اش چه در سياست و چه در شيوه کار بسترى وسيع تر ايجاد کند که قادر باشد تمايلات واقعى و آزاديخواهانه مردم ايران و مشخص تر جنبش طبقه کارگر و راه حل سوسياليستى را تقويت کند. شورا دنبال سياست "همه با هم" نيست. زير عنوان "برخورد غير ايدئولوژيک نکردن" به جريان سبز و شير و خورشيد در ائتلافى اعلام نشده با آنها قرار نميگيرد. اعضا و جريانات شورا اين استقلال را دارند که راسا سياست متفاوتى از شورا اتخاذ کنند اما خود شورا بعنوان يک نهاد چنين سياستى ندارد و مسئول هر سياست جريانات و اعضا دربرگيرنده اش نيست.
از نظر عملى شورا ظرفى است که تلاش دارد ابتکارات و خلاقيتهاى مختلف در آن شکوفا شود. يک ستون کار و فعاليت شورا به پروژه ها متکى است. پروژه برخلاف ارگانهاى تشکيلاتى شورا و فعاليتهاى روتين آن موردى و کمپينى است. پروژه توسط بخشى از اعضاى شورا و کسانى که عضو شورا نيستند اما هدف مشابهى را دنبال ميکنند پيش ميرود. تنها شرط سياسى شورا اينست که يک پروژه با چهارچوبهاى کلى سياستهاى شورا در تناقض نباشد. شورا تلاش دارد ظرفى فعال و مبتکر براى نسل جديد باشد که اينروزها در خارج و داخل با حساسيت و فعالانه کار ميکند. شورا تلاش ميکند در کنار سازماندهى اعتراضات و متينگها و تقويت قطب سرخ ها که امروز با همين نام در شهر معروف است٬ مبتکر برگزارى سمينارها٬ شب هاى همبستگى٬ و فعاليتهاى فرهنگى باشد.
از نظر روش کار شورا به مجمع عمومى اعضايش متکى است. مجمع عمومى بالاترين و عاليترين ارگان تصميم گيرى است. در مجامع عمومى هر سياست شورا قابل بازبينى و تغيير و اصلاح اند. در مجامع عمومى شورا همه انتخاب شوندگان قابل عزل و انتخاب مجدداند. شورا ظرفى است که همه ميتوانند در آن تلاش کنند٬ قانع کنند٬ داوطلبانه سهمى بعهده بگيرند٬ در مقابل وظايف شان به جمع متعهد باشند٬ در کار مورد علاقه شان شرکت کنند٬ منشا جذب نيرو و تحکيم و گسترش شورا باشند٬ و قطب سرخ و طرفدار آزادى و سوسياليسم و آلترناتيو کارگرى را در ايران تقويت کنند.
هدف مرور کوتاه اين تجربه اين بود که خوانندگان نشريه با تلاشهاى جريانات و افراد دربرگيرنده اين شورا و فراتر تعداد زيادى که همواره در اجتماعات آن شرکت دارند آشنا شوند. ضرورى است اين تجربه را در همه جا بسط و ارتقا داد. امروز ايجاد يک سنگر محکم و روشن سرنگونى طلب با پرچم سرخ که به آينده سوسياليستى و قدرت کارگرى نظر دارد٬ از مهمترين وظايف اردوى چپ جامعه در خارج کشور است. اکثريت ايرانيان خارج کشور تمايلات قوى آزاديخواهانه٬ سکولاريستى٬ ضد تبعيض و مخالفت با جمهورى اسلامى دارند. اين اکثريت هميشه فعال نيست اما در ايندوره مشخص در ابعاد توده اى با سياست "آشتى" کرده است. جريان ارتجاعى سبز و شير و خورشيد و امثالهم تلاش دارند اين نيرو را که هر روز با نگرانى و حساسيت اوضاع ايران را دنبال ميکند و ميخواهد کارى بکند٬ زير پرچمهاى قلابى بخط کنند. چپ نبايد اين مردم را چکى نيروى آنها قلمداد کند. اين اشتباه مهلک سياسى است. اما مادام که آلترناتيو دلچسپ و مدرن و آزاديخواهى وجود ندارد٬ مردم معترض جاى ديگر ميروند. شورا ميتواند با اتکا به الگوى سازماندهى توده اى و اجتماعى و روشهاى مدرن براين مسئله روز فائق آيد و در آن نيروهاى پيشرو و سوسياليست نقش شايسته خود را ايفا کنند.
همه جا شوراها را برپا کنيد! همه جا پرچم سرخ کارگرى را برفرازيد! همه جا تريبون اعتراض به جمهورى اسلامى و پرچمدار آينده آزاد و خوشبخت سوسياليستى شويد! *